آیا تمرینات ثبات دهنده کتف و گردن در مقایسه با تمرینات مبتنی بر رویکرد جاندا در افراد مبتلا به سندرم متقاطع فوقانی میتواند عمکلرد بهتری بر راستای پاسچرال داشته باشد؟
پذیرفته شده برای ارائه شفاهی
شناسه دیجیتال (DOI): 10.48308/ths.2024.9957
کد مقاله : 1309-THS
نویسندگان
1کارشناس ارشد آسیب شناسی ورزشی و حرکات اصلاحی، گروه تندرستی و بازتوانی در ورزش، دانشکده علوم ورزشی و تندرستی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران. amirehsanbakhshandeh@gmail.com. کد اورکید: 0009-0007-1069-5124.
2عضو هیئت علمی دانشکده علوم ورزشی و تندرستی دانشگاه شهید بهشتی
چکیده
مقدمه: سندرم متقاطع فوقانی باعث تغییرات گستردهای در قسمت بالایی بدن میشود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر چهار هفته تمرینات ثبات دهنده کتف و گردن با تمرینات مبتنی بر رویکرد جاندا بر راستای پاسچرال در افراد دارای سندرم متقاطع فوقانی انجام شد.
روش شناسی: این پژوهش از نوع نیمه تجربی بود. جامعه مطالعه حاضر شامل 24 مرد مبتلا به سندرم متقاطع فوقانی بود، که در دو گروه تمرین تمرینات مبتنی بر رویکرد جاندا (12 نفر) و گروه تمرینات ثبات کتف و گردن (12 نفر) قرار گرفتند. زاویه سر به جلو و شانه به جلو با روش فتوگرافی ارزیابی شد و میزان کایفوز با خط کش منعطف تعیین گردید. جهت بررسی تفاوت بین گروهی و درون گروهی بترتیب از آزمون کوواریانس و تی وابسته به وسیله از نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد، همچنین سطح معنی داری در پژوهش حاضر 05/0 درنظر گرفته شد.
نتایج: نتایج حاصل از تحقیق نشان دهنده اثر هر دو برنامه تمرینی بر راستای پاسچرال (سربه جلو در هر دو گروه= 001/0، شانه به جلو در هر دو گروه = 001/0 و کایفوز در هر دو گروه = 001/0) بوده است. همچنین در مقایسه دو برنامه تمرینی تفاوت معنی داری بین گروهها در متغیرهای سر به جلو (002/0)، شانه به جلو (027/0)، کایفوز (001/0) مشاهده شد.
نتیجهگیری: به طور کلی با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که تأثیر تمرینات با رویکرد جاندا و تمرینات ثبات دهنده کتف و گردن بر کاهش ناهنجاری سندرم اندام فوقانی بوده است. علاوه بر این، نتایج مطلوب تری به دنبال انجام تمرینات ثبات دهنده کتف و گردن نسبت به تمرینات با رویکرد جاندا به دست آمد، بنابراین پیشنهاد می شود از تمرینات پژوهش حاضر جهت اصلاح سندرم اندام فوقانی استفاده شود.
روش شناسی: این پژوهش از نوع نیمه تجربی بود. جامعه مطالعه حاضر شامل 24 مرد مبتلا به سندرم متقاطع فوقانی بود، که در دو گروه تمرین تمرینات مبتنی بر رویکرد جاندا (12 نفر) و گروه تمرینات ثبات کتف و گردن (12 نفر) قرار گرفتند. زاویه سر به جلو و شانه به جلو با روش فتوگرافی ارزیابی شد و میزان کایفوز با خط کش منعطف تعیین گردید. جهت بررسی تفاوت بین گروهی و درون گروهی بترتیب از آزمون کوواریانس و تی وابسته به وسیله از نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد، همچنین سطح معنی داری در پژوهش حاضر 05/0 درنظر گرفته شد.
نتایج: نتایج حاصل از تحقیق نشان دهنده اثر هر دو برنامه تمرینی بر راستای پاسچرال (سربه جلو در هر دو گروه= 001/0، شانه به جلو در هر دو گروه = 001/0 و کایفوز در هر دو گروه = 001/0) بوده است. همچنین در مقایسه دو برنامه تمرینی تفاوت معنی داری بین گروهها در متغیرهای سر به جلو (002/0)، شانه به جلو (027/0)، کایفوز (001/0) مشاهده شد.
نتیجهگیری: به طور کلی با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که تأثیر تمرینات با رویکرد جاندا و تمرینات ثبات دهنده کتف و گردن بر کاهش ناهنجاری سندرم اندام فوقانی بوده است. علاوه بر این، نتایج مطلوب تری به دنبال انجام تمرینات ثبات دهنده کتف و گردن نسبت به تمرینات با رویکرد جاندا به دست آمد، بنابراین پیشنهاد می شود از تمرینات پژوهش حاضر جهت اصلاح سندرم اندام فوقانی استفاده شود.
کلیدواژه ها
Title
Can scapula and neck stability training compared to training based on Janda's approach in people with upper cross syndrome have a better performance in the postural alignment?
Authors
Amir Ehsan Bakhshandeh, Mehdi Ghitasi
Abstract
Introduction: Upper cross syndrome occurs in the neck and shoulder area. The present study was conducted to compare the effect of four weeks of scapula and neck stability training with exercises based on Janda's approach on the postural alignment in people with upper cross syndrome (UCS).
Methods: This research is semi-experimental. 24 men with UCS were included in the study, who were placed in 2 training groups based on Janda's approach (12 n) and the scapula and neck stability training group (12 n). In this study, the angle of the forward head and forward shoulder was evaluated by photographic method and, the amount of kyphosis of the flexible ruler was determined. Besides, in this study. In order to examine the difference between groups and within groups, respectively, the ANCOVA test and dependent t test were using SPSS version 26 software, and the significance level was considered to be 0.05 in the present study.
Results: The results of the research show the effect of both training programs on the postural alignment (forward head in both groups = 0.001, forward shoulder in both groups = 0.001 and kyphosis in both groups = 0.001). Also, in the comparison of two training programs, a significant difference between the groups was observed in the variables of forward head (0.002), forward shoulder (0.027), and kyphosis (0.001).
Conclusion: In general, according to the results of the present study, it can be concluded that the effect of exercises with the Janda approach and scapula and neck stability training has been on reducing the abnormality of the upper cross syndrome. In addition to these findings, more favorable results were obtained following scapula and neck stability training compared to training with the Janda approach, so it is suggested that the exercises of the present study be used to correct upper cross syndrome.
Methods: This research is semi-experimental. 24 men with UCS were included in the study, who were placed in 2 training groups based on Janda's approach (12 n) and the scapula and neck stability training group (12 n). In this study, the angle of the forward head and forward shoulder was evaluated by photographic method and, the amount of kyphosis of the flexible ruler was determined. Besides, in this study. In order to examine the difference between groups and within groups, respectively, the ANCOVA test and dependent t test were using SPSS version 26 software, and the significance level was considered to be 0.05 in the present study.
Results: The results of the research show the effect of both training programs on the postural alignment (forward head in both groups = 0.001, forward shoulder in both groups = 0.001 and kyphosis in both groups = 0.001). Also, in the comparison of two training programs, a significant difference between the groups was observed in the variables of forward head (0.002), forward shoulder (0.027), and kyphosis (0.001).
Conclusion: In general, according to the results of the present study, it can be concluded that the effect of exercises with the Janda approach and scapula and neck stability training has been on reducing the abnormality of the upper cross syndrome. In addition to these findings, more favorable results were obtained following scapula and neck stability training compared to training with the Janda approach, so it is suggested that the exercises of the present study be used to correct upper cross syndrome.
Keywords
Upper cross syndrome, Optimal alignment, Kyphosis, Student